البته فقط پدر نیست که این مشکل را دارد؛ دوستان و آشنایان دور و نزدیک نیز معمولاً برایشان سوال است که «کارشناس تولید محتوا دیگر چه کوفتیست؟!» و حتی در برخی مواقع سوالات زیر نیز شنیده شده است:
البته این نکته که من آدمی هستم فاقد حال و حوصلۀ توضیح دادن،در بروز چنین سوالی بیتاثیر نبوده. فوقش میگفتم درسته همینه که میگی، یامثلاً چند بار برای پدر مثال زدهام یک چیزی تو مایههای ترامپیم ما.
اما...امروز میخواهم یک بار برای همیشه این مساله را برای جهانیان روشن کنم و تعریف خودم (تاکید میکنم تعریف خودم) را درباره اینکه شغل تولید محتوا چیست و به چه دردی میخورد با شماها به اشتراک بگذارم.
محتوا، انواع مختلفی دارد: متنی، گرافیکی، ویدئویی، تصویری و صوتی.
تولیدکنندۀ محتوا میتواند دستی در انواع محتوا داشته باشد، یا نه فقط در یکی دو مورد حرفهای باشد. (اما معمولاً تسلط به محتوای متنی و مسلط بودن به یکی دو تا نرم افزار ویرایش عکس مثل فتوشاپ از ضروریات است.)
بله،این چیزهایی که توی دیجی کالا و دیجی کالا مگ و زومیت و سایتهای دیگر میخوانید، توسط ما محتوانویسها تولید شدهاند، ما وبلاگ مینویسم، اطلاعات عمومی خوبی باید داشته باشیم، ترجمه هم میکنیم اما محتوا نوشتن فقط همینها نیست، اینها ظاهر شغل ماست.
محتوا تولید کردن نه خیلی کار سختی است نه خیلی آسان. برای من تولید محتوامثل رقصیدن است. تا زمانی که فکر کنید همه دارند شما را نگاه میکنند نمیتوانید خوب برقصید. برای خوب رقصیدن باید چشمهایتان را ببندید و حل شوید توی رقص. منظورم یک چیزی تو مایههای قوی سیاه (Black Swan) است. زمانی که توی ریتم و داستان حل شدید میتوانید فرم بدهید به رقصتان و نقش اول داستان را بازی کنید.
محتواهم همین است، زمانی که توی ریتم سطر سطرِ کلماتی که تایپ میکنید حل شدید وفهمیدید که چه میخواهید بگویید، نوشتههایتان فرم میگیرد و متولد میشود. وقتی در محتوا حل شدید میدانید که مخاطبان چه میخواهد بداند، میدانید که خودتان چه میخواهید بگویید و همه را با یک ریتم هماهنگ کنار هم میچینید. بعد از اینکه رقصتان با کلمات تمام شد یک بار دیگر نوشته را باز بینی میکنید و اگر از خواندنش لذت بردید آن را با دیگران قسمت میکنید.
تولید محتوا یک بخشهای دستوپاگیری مثل سئو هم دارد. سئو یعنی کاری کنی که گوگل و سایر موتورهای جستجو ارتباط نزدیکشان را با شما حفظ کنند و یه وقت خدایی نکرده فکر نکنند که دارید بهشان خیانت میکنید. البته حق هم دارندها، دغدغۀ موتورهای جستجو رساندن بهترین نتایج به دست جستجوکنندههاست، که خب دغدغۀ خوبیست؛ اما این موتورها کمی زبان ما آدمها را سخت میفهمند، برای همین باید با یک سری علائم و نشانه بهشان علامت بدهیم و منظورمان را برسانیم. این طوری هم گوگل خوشحال است که ما را فهمیده، هم مخاطبی که ما را پیدا کرده، هم مایی که مخاطب پیدا کردهایم :]
خب،تا اینجا که آمدهاید، بیزحمت 2 دقیقۀ دیگر هم بمانید تا کمی غر بزنم و بگویم که چطور دل ما محتوانویسها را میشکنید. دو دسته آدم هستند که با اظهاراتشان بدجوری روی مُخ من یکی میروند:
- دستۀ اول: کار خاصی نمیکنید که، فقط مینویسید...
- دستۀ دوم: خسته نمیشید اینقدر مینویسید؟ خیلی کار خستهکنندهایه...
+ کار خاصی نمیکنید که فقط نقاشی میکشید! کار خاصی نمیکنید که فقط کد میزنید! کاری خاصی نمیکنید که فقط آشپزی میکنید...
+ خسته نمیشید اینقدر کد میزنید؟ خسته نمیشید اینقدر آچار میکشید؟ خسته نمیشید اینقدر تدریس میکنید؟
میبینید؟ما هم مثل بقیۀ آدمهای شاغل روی کرۀ زمین برای خودمان کار خاصی میکنیم ودروغ چرا؟ مثل همۀ شما گاهی خسته و بیحوصله میشویم! ولی این باعث نمیشود که شغلمان را دوست نداشته باشیم یا مجبور به انجامش باشیم.
خب، این هم از راهنماییهای من برای باباها و سایرین. اگر احیاناً درباره شغل تولید محتواسوالی باقی مانده خوشحال میشوم بپرسید. (راستی! بابا جان من هیچ علاقهایبه کارمند بانک شدن ندارم، فعلاً همین رقص و نوشتن رو از من بپذیر