مرد قصاب که به اتهام قتل زن جوان در پارکینگ دریاچه چیتگر بازداشت شده بود، سکوتش را شکست و به جنایت اعتراف کرد.
به گزارش ایران، شامگاه دوشنبه ۲۴ شهریور، زن جوانی در پارکینگ دریاچه چیتگر به قتل رسید. بررسیهای تیم جنایی و تصاویر دوربینهای مداربسته پلیس را به یک مرد جوان رساند که گفته میشد خواستگار مقتول بوده است اما وقتی مأموران به سراغ وی رفتند مشخص شد از کشور خارج شده و به ترکیه فرار کرده است.
در حالی که تحقیقات ادامه داشت سرانجام پس از حدود 6 ماه وی به ایران برگشت و دستگیر شد.
مرد جوان نخست منکر قتل بود اما بالاخره با گذشت 169 روز از این جنایت وی لب به اعتراف گشود. به دستور بازپرس ساسان غلامی از شعبه سوم دادسرای امور جنایی پایتخت متهم بازداشت و برای تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس قرار گرفت.
گفتوگو با متهم
چرا این همه سکوت؟
برای اینکه از مجازات میترسم. خیلی پشیمانم و حتی زمانی که در ترکیه بودم مراسم سوم، هفت و چهلم برای مقتول گرفتم و برای او یادبود برگزار کردم. اما هراس داشتم، از اینکه مجازاتم قصاص است و دلم نمیخواست به زندان بیفتم.
پس چرا به ایران برگشتی؟ خسته شده بودم. کابوسهای شبانه لحظهای رهایم نمیکرد. از طرفی دلم برای دخترکوچکش میسوخت و دوست داشتم برایش کاری بکنم، دلم برای خانوادهام هم تنگ شده بود، همه اینها دستبهدست هم داد تا برگردم.
چرا زن مورد علاقه ات را کشتی؟ من با مقتول در یک کانال تلگرامی آشنا شدم و کمکم رابطه ما صمیمی شد و از او خواستگاری کردم اما او هر بار بهانه میآورد و میگفت شرایط ازدواج ندارم. من که از کارهایش خسته شده بودم، به او گفتم برای آخرین بار همدیگر را ملاقات کنیم. اما من بازهم از او درخواست ازدواج کردم و مقتول هم همان حرفها را تکرار کرد. جر و بحثمان بالا گرفت به من توهین کرد گفت ما از نظر فرهنگی یکسان نیستیم از این حرفش خیلی ناراحت شدم. دیگر نفهمیدم چه اتفاقی افتاد، بهخودم که آمدم او خونین روی زمین افتاده بود و من فرار کردم.
چاقو را از کجا آورده بودی؟ من در دماوند قصابی دارم آن روز به تهران که آمدم از شرق تهران یک چاقو برای کار قصابیام به مبلغ 50 هزار تومان خریداری کردم.
سه قاچاقچی موادمخدر که پس از ناکامی در فرار از دست ماموران، خودروی زانتیای خود را به آتش کشیدند، به دام افتادند.
به گزارش خراسان، ماموران پاسگاه انتظامی «هنزاء رابر» هنگام کنترل خودروهای عبوری به یک خودروی زانتیا مشکوک شدند و به راننده خودرو دستور توقف دادند اما راننده خودرو با بیتوجهی به فرمان ایست نیروهای پلیس، به سرعت از محل متواری شد که در این هنگام ماموران خودرو را تعقیب کردند و پس از مسافتی، متهم بلافاصله اقدام به آتش زدن خودرو کرد.
در ادامه باهماهنگی ماموران و همکاری آتش نشانی خودرو خاموش شد . پس ازخاموش شدن آتش و بازرسی، ماموران ۸۰ کیلوگرم تریاک از خودرو کشف کردند و در این زمینه پروندهای تشکیل شد و متهمان به مرجع قضایی تحویل شدند.
بنابراین گزارش، فرمانده انتظامی استان کرمان نیز از توقیف یک دستگاه وانت نیسان حامل۹۸۷ کیلوگرم تریاک در عملیات شبانه ماموران یگان تکاوری ۱۱۵ بخش «زهکلوت» خبر داد.
سردار عبدالرضا ناظری افزود: ماموران یگان تکاوری۱۱۵بخش«زهکلوت»با انجام اقدامات اطلاعاتی از قصد قاچاقچیان برای انتقال یک محموله سنگین موادمخدر از محدوده استان های جنوبی به مرکز کشور باخبر و طی یک عملیات شبانه در چند نقطه از محور «دلگان-زهکلوت» مستقر شدند.
وی ادامه داد: سه شنبه شب یکی از گروه های مستقر در این محور به یک دستگاه وانت نیسان مشکوک شد و به آن دستور ایست داد، اما سرنشینان این خودرو اقدام به فرار و تیراندازی به سمت ماموران کردند و پس از مواجهه با آتش پر حجم ماموران با به جا گذاشتن خودروی خود در تاریکی شب از دید ماموران خارج شدند.
وی با اشاره به کشف ۹۸۷ کیلوگرم تریاک از خودروی قاچاقچیان مسلح تصریح کرد: هر چند که طی این عملیات شبانه سوداگران مرگ برای فرار از قانون همچون تاریکی اعمال پلید خود به ظلمت و تاریکی شب متوسل شدند اما به لطف الهی با انجام تحقیقات و استعلامات بعدی به اطلاعات خوبی دست پیدا کردیم که منجر به شناسایی و دستگیری آن ها می شود.
البته فقط پدر نیست که این مشکل را دارد؛ دوستان و آشنایان دور و نزدیک نیز معمولاً برایشان سوال است که «کارشناس تولید محتوا دیگر چه کوفتیست؟!» و حتی در برخی مواقع سوالات زیر نیز شنیده شده است:
البته این نکته که من آدمی هستم فاقد حال و حوصلۀ توضیح دادن،در بروز چنین سوالی بیتاثیر نبوده. فوقش میگفتم درسته همینه که میگی، یامثلاً چند بار برای پدر مثال زدهام یک چیزی تو مایههای ترامپیم ما.
اما...امروز میخواهم یک بار برای همیشه این مساله را برای جهانیان روشن کنم و تعریف خودم (تاکید میکنم تعریف خودم) را درباره اینکه شغل تولید محتوا چیست و به چه دردی میخورد با شماها به اشتراک بگذارم.
محتوا، انواع مختلفی دارد: متنی، گرافیکی، ویدئویی، تصویری و صوتی.
تولیدکنندۀ محتوا میتواند دستی در انواع محتوا داشته باشد، یا نه فقط در یکی دو مورد حرفهای باشد. (اما معمولاً تسلط به محتوای متنی و مسلط بودن به یکی دو تا نرم افزار ویرایش عکس مثل فتوشاپ از ضروریات است.)
بله،این چیزهایی که توی دیجی کالا و دیجی کالا مگ و زومیت و سایتهای دیگر میخوانید، توسط ما محتوانویسها تولید شدهاند، ما وبلاگ مینویسم، اطلاعات عمومی خوبی باید داشته باشیم، ترجمه هم میکنیم اما محتوا نوشتن فقط همینها نیست، اینها ظاهر شغل ماست.
محتوا تولید کردن نه خیلی کار سختی است نه خیلی آسان. برای من تولید محتوامثل رقصیدن است. تا زمانی که فکر کنید همه دارند شما را نگاه میکنند نمیتوانید خوب برقصید. برای خوب رقصیدن باید چشمهایتان را ببندید و حل شوید توی رقص. منظورم یک چیزی تو مایههای قوی سیاه (Black Swan) است. زمانی که توی ریتم و داستان حل شدید میتوانید فرم بدهید به رقصتان و نقش اول داستان را بازی کنید.
محتواهم همین است، زمانی که توی ریتم سطر سطرِ کلماتی که تایپ میکنید حل شدید وفهمیدید که چه میخواهید بگویید، نوشتههایتان فرم میگیرد و متولد میشود. وقتی در محتوا حل شدید میدانید که مخاطبان چه میخواهد بداند، میدانید که خودتان چه میخواهید بگویید و همه را با یک ریتم هماهنگ کنار هم میچینید. بعد از اینکه رقصتان با کلمات تمام شد یک بار دیگر نوشته را باز بینی میکنید و اگر از خواندنش لذت بردید آن را با دیگران قسمت میکنید.
تولید محتوا یک بخشهای دستوپاگیری مثل سئو هم دارد. سئو یعنی کاری کنی که گوگل و سایر موتورهای جستجو ارتباط نزدیکشان را با شما حفظ کنند و یه وقت خدایی نکرده فکر نکنند که دارید بهشان خیانت میکنید. البته حق هم دارندها، دغدغۀ موتورهای جستجو رساندن بهترین نتایج به دست جستجوکنندههاست، که خب دغدغۀ خوبیست؛ اما این موتورها کمی زبان ما آدمها را سخت میفهمند، برای همین باید با یک سری علائم و نشانه بهشان علامت بدهیم و منظورمان را برسانیم. این طوری هم گوگل خوشحال است که ما را فهمیده، هم مخاطبی که ما را پیدا کرده، هم مایی که مخاطب پیدا کردهایم :]
خب،تا اینجا که آمدهاید، بیزحمت 2 دقیقۀ دیگر هم بمانید تا کمی غر بزنم و بگویم که چطور دل ما محتوانویسها را میشکنید. دو دسته آدم هستند که با اظهاراتشان بدجوری روی مُخ من یکی میروند:
- دستۀ اول: کار خاصی نمیکنید که، فقط مینویسید...
- دستۀ دوم: خسته نمیشید اینقدر مینویسید؟ خیلی کار خستهکنندهایه...
+ کار خاصی نمیکنید که فقط نقاشی میکشید! کار خاصی نمیکنید که فقط کد میزنید! کاری خاصی نمیکنید که فقط آشپزی میکنید...
+ خسته نمیشید اینقدر کد میزنید؟ خسته نمیشید اینقدر آچار میکشید؟ خسته نمیشید اینقدر تدریس میکنید؟
میبینید؟ما هم مثل بقیۀ آدمهای شاغل روی کرۀ زمین برای خودمان کار خاصی میکنیم ودروغ چرا؟ مثل همۀ شما گاهی خسته و بیحوصله میشویم! ولی این باعث نمیشود که شغلمان را دوست نداشته باشیم یا مجبور به انجامش باشیم.
خب، این هم از راهنماییهای من برای باباها و سایرین. اگر احیاناً درباره شغل تولید محتواسوالی باقی مانده خوشحال میشوم بپرسید. (راستی! بابا جان من هیچ علاقهایبه کارمند بانک شدن ندارم، فعلاً همین رقص و نوشتن رو از من بپذیر